سرشار از حس تو خواهد شد تمام آسمانم
آخر تورا ای نازنین سمت دل خود می کشانم
بوی خوش پیراهنت پر می کند تنهایی ام را
یک شب اگر در زیر چتر پلک تو بیدار مانم
وقتی که فانوس نگاهت می زند سوسو برایم
از اشتیاقت بال های خسته ام را می تکانم
من قاب کردم چشم های مهربانت را عزیزم
از من نگیر این چشم های نازنین را مهربانم
آه ای ستاره ابرها قصد تورا دارند امشب
امشب من از دلواپسی تا صبحدم آتش به جانم
روزی اگر رویای من خالی شود ازچشم هایت
من ابرهای آسمان را سمت چشمم می کشانم
***
دستی به روی شانه ام زد ناگهان مادر:کجایی؟!
ناگاه دیدم صبح آمد من ولی با خویش حیرانم
نظرات شما عزیزان: